مديريت
تراکنشي
جايگزيني
مطمئن
براي روش
مديريت
منابع
تصور
کنيد که
قادر
باشيم
تراکنشهای
کليدی
تجاری را
در هنگام
گردش در
محيط فن
آوری
اطلاعات
ببينيم.
به نحوی
که به
صورت
لحظه ای
و پويا
تعيين
کنيم
تراکنشها
از چه
سيستمی
استفاده
می کنند
و جزئيات
پاسخ
زمانی
برای هر
مرحله از
اجرا را
بدست
آوريم.
حال
درنظر
بگيريد
که نرم
افزاری
در
اختيار
داريم که
پاسخ
زمانی
های
نرمال و
منطقی در
هر مرحله
را تعيين
نموده
ودر صورت
بروز
مشکل آن
را به
اطلاع
مسئولين
می
رساند.
در
صورتی که
بتوان
تراکنش
را در
زمان
اجراء در
بستر
سيستمی
آن ديد و
دنبال
کرد، عيب
يابی و
رفع
اشکال
مراحل
ساده ای
خواهد
بود.
بجای جمع
کردن
گروههای
کاری
مختلف
برای
تشخيص
دليل
عملکرد
ضعيف
برنامه
کاربردی،
با
استفاده
از
امکانات
مربوط به
توپولوژی
تراکنش،
ريشه
اصلی
مشکل
مشخص می
شود.
همچنين
بجای حدس
زدن
اينکه
تراکنش
از کدام
قسمت از
سيستم
استفاده
کرده می
توان
بطور
مشخص و
دقيق
سيستم
مربوطه
را تشخيص
و نمايش
داد. اين
سطح از
اطلاعات
دقيق
تراکنش،
نه تنها
هزينه
پشتيبانی
بخش فن
آوری
اطلاعات
را به
حداقل
میرساند
بلکه
مسئولين
سيستم را
قادر می
سازد تا
سريعأ
مشکل را
شناسايی
و رفع
نمايند.
نتيجتاٌ
رضايت
مشترکين
در سطح
بالاتری
قرار می
گيرد.شبيه
سازی
تراکنشی،
تجزيه
تراکنشی
و اندازه
گيری
پاسخ
زمانی از
اصول
مديريت
تراکنشي
است.
امروزه
مديران
سيستم در
زمان حل
مشکلات
تراکنشی
با مراحل
پيچيده
ای روبرو
هستند.
در ابتدا
بخش
امداد
مشتريان
شکايتی
از کاربر
مبنی بر
کندی
پاسخ
زمانی
مثلاٌ
برای يک
تراکنش
خاص
دريافت
می کند.
معمولاٌ
مسئله به
بخش
عملياتی
منتقل می
شود. در
اين قسمت
منابع
مختلف
شبکه جهت
يافتن
مشکل
مورد
کاوش
قرار می
گيرد.
اگر مورد
خاصی
شناسايی
نشد، بخش
عمليات
مديران
سيستم و
يا
متخصصين
ارشد و
پرسنل
ارشد در
بخش
توليد
محصول را
مطلع می
نمايند.
و در
نهايت
افراد
زيادی در
جريان
کار قرار
می
گيرند.
تعداد
اين
افراد
وابستگی
مستقيم
به سطح
خدماتی
تعيين
شده در
قرارداد
و يا
اهميت
مشتری
دارد.
ودر صورت
بالا
بودن سطح
خدماتی
تعيين
شده و يا
اهميت
بالای
مشتری،
همه
متخصصين
و
گروههای
کاری
برای حل
مشکل به
تکاپو می
افتند.
مسئولين
سيستم در
پی يافتن
آخرين
تغييرات
احتمالی
روز قبل
هستند که
شايد
بدينوسيله
بتوانند
علت را
شناسايی
کنند. در
صورت
وجود
تغييرات،
برنامه
به وضعيت
قبل از
تغييرات
بر می
گردد تا
شايد
مشکل حل
شود و
اگر
تغييراتی
اعمال
نشده
باشد،
معمولاٌ
به سراغ
ليستی می
روند که
در آن
منابع
مختلف
جهت
کنترل،
اقدامات
انجامی
وابزار
شناسايی
در هر
قسمت
تعيين
شده است.
بطور
کلی
وظايف
معمول
عبارتند
از:
1-استفاده
از
ابزارهای
مانيتورينگ
مختلف
مربوط به
بخشهاس
سخت
افزار،
نرم
افزار و
برنامه
های
کاربردی
جهت مکان
يابی و
شناسايی
عامل
بروز
مشکل.
2-کنترل
بسته های
انتقال
داده،
تعداد
تداخل و
تصادم در
شبکه و
اشکال در
کابلها و
واسطه
های
ارتباطی.
3-بررسی logفايلهای
برنامه
های کار
بردی،
نرم
افزارهای
ميانی و
ساير
قسمتهای
سيستم.
4-کنترل
پاسخ
زمانی
بانک
اطلا
عاتی از
طريق
صفحه
فرمان (command
line).
5-تماس
با ساير
گروههای
مرتبط(
برای
مثال
توليد
کننده
های
برنامه
های
کاربردی).
متأسفانه
شناسايی
و حل
مشکل در
خيلی از
موارد
پيچيده و
هزينه بر
است و در
صورت گذر
زمان و
باقی
ماندن
مشکل،
سطح
بحران و
فشار در
سازمان و
مخصوصاٌ
مسئوليت
پاسخگويی
افزايش
می يابد.
بعضی
وقتها
اين
بحرانها
سبب
نتيجه
گيری عدم
کفايت
مجری از
ديد
کارفرما
می شود و
به اين
ترتيب
سطح عدم
رضايت
مشتری
افزايش
می
يابد.مديريت
تراکنشي
روشي برای
پيشگيری
و به
حداقل
رساندن
چنين
مشکلاتی
است.
مديريت
با
ساختار
تراکنشی:هرچند
شناسايی
و کنترل
عملکرد
هر قسمت
بطور
جداگانه
مهم است
ولی از
آن مهمتر
عملکرد
کلی
سيستم
است که
کاربر
نهايی يا
مشتری
تجربه می
کند. نظر
مشترکين
در مورد
سطح
خدمات يک
شرکت
معمولاٌ
با مدت
زمانی که
لازم است
تا يک
تراکنش
انجام
شود
تعيين می
گردد.
نمونه
های
معمول در
رويارويی
مشترکين
با
ساختار
تراکنشی
عبارتند
از :
کنترل
مانده
حساب
بانکی،
خريد يک
کتاب و
يا ثبت
نام در
يک
برنامه
آموزشی
آنلاين و
برای يک
کاربر
داخلی
تراکنشها
می
توانند
شامل
فعاليتهايی
همچون
اجراء يک
درخواست برای
کنترل
وضعيت
پردازش
داخلی
ويا
اجراء يک
برنامه
برای
کنترل
وضعيت
سفارش
مشتری
باشند.
اگر
يک
تراکنش
کند باشد
و يا غير
قابل
دسترسی،
در اين
صورت
ديدگاه
اين
خواهد
بود که
مسئولين
بخش IT جوابگوی
خدمات
مورد
نياز
نيستند.
بدون
يک
ديدگاه
تراکنشی،
بخش IT قادر
نخواهد
بود بطور
دقيق
آنچه را
کاربر
نهايی
تجربه می
کند،
تعيين
نموده و
همچنين
نقطه
نظرمشتری
در مورد
شرکت را
ارزيابی
کند. و در
نتيجه
شرکت
بايد
خسارت
مالی را
تحمل
کند.
متأسفانه
امروزه
بعضی از
کمپانيهای
بزرگ
تنها
امکان
دسترسی
به منابع
مختلف را
مانيتور
و کنترل
می کنند.
آنها
تنها می
توانند
بگويند
که مثلاٌ
بانک
اطلاعاتی
قابل
دسترسی
است، وب
سرور در
شرايط
اجرائی
است و يا
سيستم
مرکزی
عملياتی
است. ودر
نهايت يک
مجموعه
بزرگ IT تنها
با
ديدگاه
کنترل
منابع
سيستمی
قادر
نخواهد
بود
عمليات
اصلاحی
مناسبی
برای
بهبود و
به
حداکثر
رساندن
عملکرد
سيستم
نزد
کاربر
نهايی
انجام
دهد
برای
هم سطح
کردن
عملکرد IT با
اهداف
استراتژيک
مجموعه،
سازمان
در ابتدا
بايستی
خود را
با تجربه
کاربر
نهايی و
با مراحل
تجاری که
شرکت را
پشتيبانی
می نمايد
همسطح
کند.
همزمان
با
افزايش
پيچيدگی
محيط های
توزيع
شده،
اهميت
ديدگاه
تراکنشی
روز به
روز
افزايش
يافته و
بصورت يک
امر
حياتی در
می آيد.
مانيتورينگ
با
ديدگاه
تراکنشی
اولين
قدم در
درک صحيح
مفهوم
کارآيی
از نقطه
نظر
کاربر
خواهد
بود.
اهم
نتايج
اين
استراتژي
به شرح
زير است:
1-کاهش
هزينه
شناسايی
مشکل
2-به
حداقل
رساندن
زمان
اشکال
3-بهبود
کارآيی
4-ودر
نهايت
دستيابی
به سطح
بالايی
از رضايت
کاربران
ومشترکين
مانيتورينگ تراکنش پرداز ابزاري
است که
ما را در
رسيدن با
اين
نتايج
ياري
ميکند.